نحوه جذب نیروی کار در کانادا و اهمیت دانستن زبان رسمی کانادا

نحوه جذب نیروی کار درکانادا و اهمیت دانستن زبان رسمی کانادا

images-jpg%d8%b8%d8%b8

 

کانادا از نظر فن آوری یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیاست. این کشور در استفاده از اینترنت، نامه های الکترونیک و نظایر آن به طور معمول یکی از ده کشور برتر دنیاست. همچنین در صنایع کشتی سازی، خودروسازی، الکترونیک، هوا و فضا، صنایع مادر (معادن، جنگل ها و …)، نیروگاه های اتمی و غیره و غیره حرفی برای گفتن دارد. با همه اینها وقتی که بحث استخدام نفرات مطرح می شود به طور معمول کارفرمای کانادایی بسیار سنتی فکر می کند.

در حال حاضر بیشتر مشاغل موجود در بازار کار کانادا در وب سایت های کاریابی یا حتی روزنامه های محلی یا ملی منتشر نمی شوند. در واقع بیشتر مشاغل از طریق آشنا و آشنا بازی به نفرات اعطا می شود. برای همین هم هست که وجود شبکه Networking در امر کاریابی اهمیت بسزایی دارد. درصد قابل توجهی از استخدام ها هم از طریق مراجعه حضوری نفرات به شرکت ها و سازمان ها صورت می پذیرند که در اصطلاح Cold Calling می گویند.خیلی از کارفرمایان – بخصوص کارفرمایان بزرگ و پرآوازه – برای استخدام نیروهای مورد نیاز خود به شرکت های منابع انسانی یا آژانس های استخدامی Recruitment Agencies رو می آورند که آنها هم به نوبه خود بیش از همه از روش هایی که در بالا آمد برای استخدام نفرات استفاده می کنند.

البته بعضی اوقات شرکت ها یا آژانس های استخدامی مشاغل مورد نیاز خود را در وب سایت های کاریابی یا نشریات منتشر می کنند و واقعاً هم نیروهای خود را به این شکل استخدام می نمایند.

مشکل استخدام تازه واردان به کانادا

با توجه به توضیحات فوق اولین مشکل بر سر راه استخدام تازه مهاجران به کانادا، مشکل شبکه Networking است. خیلی از این افراد رابطه نزدیکی با هیچ یک از کارفرمایان کانادایی ندارند و به همین دلیل هم شانس استخدامشان در یک شرکت خوب یا یک پست خوب به مراتب کمتر از کسی است که در کانادا تحصیل و زندگی کرده است.

همان طور که مطلع هستید دو زبان رسمی کانادا انگلیسی و فرانسه است. از آنجا که غالب مردم کانادا انگلیسی زبان هستند بیشتر شرکت ها هم بدنبال مدیر، کارمند یا کارگری هستند که به زبان انگلیسی تسلط داشته باشد. در استان کبک شرکت های زیادی به دنبال استخدام نفراتی هستند که فرانسه می دانند. بعضی اوقات هم شرکت ها (بخصوص شرکت های فدرال و دولتی) مایل به استخدام کسانی هستند که به هر دو زبان مسلط باشند. مسأله آشنایی با زبان های رسمی کانادا (یا بهتر عرض کنم تسلط کامل به آنها) یکی از بزرگترین مشکلات تازه واردان به کانادا در امر کاریابی است. بد نیست نوشته زیر را در این زمینه مطالعه فرمایید:

  • اهمیت دانستن زبان رسمی کانادا پیش از ورود به این کشور

مشکل دیگر این است که حدود یک پنجم کارهای خوب کانادا که معمولاً درآمد یا حقوق نسبتاً بالایی دارند نیاز به مجوز دارند. دقت کنید که مجوز با تحصیلات و سابقه کار فرق می کند. مثلاً نگارنده در خود کانادا دوره مهاجرت را گذرانده بود ولی باز هم باید برای مجوز امتحان می داد و مراحلی را می گذراند که خود آنها چند ماهی طول کشید. اگر شما مهندس باشید و بخواهید در کانادا مجوز کار مهندسی بگیرید مثل این است که بخواهید از هفتخوان رستم عبور کنید [نوشته مرتبط]. نمی گویم شدنی نیست ولی کار بسیار مشکلی است که ممکن است چند ماه یا حتی چند سال طول بکشد. در مورد پزشکان که این مسأله سخت تر است. درصد پزشکانی که بعد از پنج سال ورود به کانادا موفق به دریافت مجوز طبابت در این کشور می شوند به سختی به 10 درصد می رسد (آمار رسمی در این خصوص ندارم ولی این مسأله را از یکی از سازمان های معتبر شنیده ام). با این حساب اگر کاری که در کانادا می کنید به نوعی با اموال یا جان مردم سر و کار دارد باید بدانید که به احتمال قوی برای انجام آن کار نیاز به مجوز دارید و گرفتن این مجوز در کنار تحصیلات و سابقه کار نیازمند خیلی مسایل دیگر (نظیر شرکت در امتحانات ورودی، ارائه توصیه نامه، شرکت در مصاحبه حضوری و …) دارد. کارفرمایان در این گونه کارها تنها افراد دارای مجوز را استخدام می کنند (مگر موارد خاص که می توانند فرد را به عنوان کارآموز استخدام کنند). بد نیست نوشته های زیر را مطالعه بفرمایید که مشت نمونه خروار هستند:

  • فعالیت مهندسی در منیتوبا
  • فعالیت پرستاران در کانادا
  • ورود به حرفه وکالت در منیتوبا

چهارمین مسأله ای که تازه مهاجران به کانادا را آزار می دهد نداشتن سابقه کار کانادایی است. اصولاً کارفرماها نسبت به استخدام افرادی که سابقه کار کانادایی ندارند مشکوک هستند. بحثشان هم بر سر تخصص فرد نیست (گرچه این هم خود مسأله است چرا که متأسفانه بعضی تازه واردان در رزومه شان دروغ می نویسند). بحثشان بر سر آشنایی با فرهنگ کار در کاناداست. مثلاً با مشتری چطور باید برخورد کرد، با همکاران خانم چطور، با رئیس مستقیمتان چطور و امثال آن. یا آنکه مثلاً رفتار شما در جلسات چگونه باید باشد و هزار و یک مسأله دیگر که یک تازه وارد با آن آشنا نیست. نوشته زیر اطلاعات بیشتری در این خصوص ارائه می دهد:

  • فرهنگ کار در کانادا

در کنار چهار مورد فوق، موارد دیگری نیز وجود دارد که گاه و بیگاه گریبان تازه واردان به کانادا را می گیرد و ایشان را در یافتن کار مورد علاقه خود دچار مشکل می کند. توضیح همه این مسایل از حوصله این نوشته خارج است. سعی خواهم کرد در آینده باز هم در این موارد بیشتر بنویسم. قبل از آنکه به قسمت بعدی نوشته بپردازیم تأکید می کنم که قصدم نا امید کردن شما نیست. اگر تخصص واقعی، همت و آشنایی با زبان انگلیسی یا فرانسه داشته باشید می توانید کار دلخواه خود را در کانادا پیدا کنید. همچنین پیشنهاد می کنم سلسله مقالات من درباره کاریابی در کانادا را نیز مطالعه بفرمایید.

  • کاریابی در کانادا

استخدام نفرات از راه دور

با توجه به همه توضیحاتی که در بالا دادم (سنتی فکر کردن کارفرماها که باید متقاضی استخدام را حضوری ببینند، مسأله مجوز کار، مسأله زبان انگلیسی و غیره و غیره) به سراغ استخدام نفرات از راه دور می رویم.

به صورت پیش فرض کارفرمای کانادایی تمایلی به استخدام نفرات از راه دور ندارد.

آنچه در بالا آمد یک حقیقت انکار ناپذیر است. به عنوان مثال یک کارفرمای منیتوبایی به صورت پیش فرض به هیچ وجه تمایل ندارد که یک نفر را از استان انتاریو یا یکی از ایالت های آمریکا استخدام کند (علی رغم اینکه این نفرات علی الاصول به زبان انگلیسی تسلط کامل دارند و تخصصشان هم با استانداردهای کانادایی سازگاری دارد و چه بسا مجوزهای لازم را هم دارند). دلیل دیگری که این رفتار را توجیه می کند  این است که کارفرما مایل است پیش از استخدام شخص مورد نظر را از نزدیک ببیند. از سوی دیگر به طور معمول هزینه مسافرت این فرد به منیتوبا برای حضور در جلسه مصاحبه به عهده کارفرما خواهد بود. در نتیجه کارفرما باید پیش  از آنکه حتی تصمیم به استخدام فرد بگیرد هزاران دلار خرج وی کند. بدیهی است که کمتر کارفرمایی زیر بار این مسأله می رود.

تأکید می کنم که علی رغم توضیحات پاراگراف فوق خیلی از کارفرماها در استان های پر کار نظیر آلبرتا، منیتوبا و سسکچوان نیروهای مورد نظر خود را از سایر استان ها یا کشور آمریکا استخدام می کنند. به طور پیش فرض این امر تنها موقعی صورت می پذیرد که کارفرما موفق به یافتن نیروی مورد نظر خود در استان خودش نشود. گزینه های خارج از آمریکای شمالی، به طور پیش فرض کشورهای انگلیسی زبان یا فرانسوی زبان نظیر انگلیس، ایرلند، استرالیا، فرانسه و بلژیک خواهند بود که شهروندان آنها زبان رسمی کانادا را می دانند و به راحتی می توان برای آنها مجوز کار گرفت (بعضی اوقات ظرف کمتر از یک ماه).

حال فرض کنید یک کارفرمای کانادایی بخواهد به شما پیشنهاد استخدام بدهد، در حالی که شما ساکن ایران هستید و تنها این پیشنهاد استخدامی وقتی عملی شود که بتوانید با ویزای موقت کار (که این روزها گرفتنش برای ساکنان ایران حداقل شش ماه طول می کشد) یا اقامت دائم کانادا (که به نتیجه رسیدنش ممکن است یک الی دو سال یا حتی بیشتر طول بکشد) صورت بگیرد. از سوی دیگر شما برای مسافرت به کانادا نیاز به ویزا دارید و حتی اگر کارفرما حاضر به پرداخت هزینه های شما بشود، مشخص نیست که اصولاً ویزای مسافرتی به شما بدهند و اگر هم بدهند ممکن است چند ماهی طول بکشد. بحث تسلط به زبان انگلیسی یا فرانسه و نیز آشنایی با فرهنگ کار در کانادا و همه آنچه در بالا رفت را در نظر بگیرید. اگر با وجود همه این مسایل کارفرما به شما پیشنهاد استخدام بدهد علی الاصول در یکی از سه گروه زیر قرار دارد:

  1. فامیل نزدیک شماست که برای رسیدن شما به کانادا حاضر است هر کاری انجام دهد.
  2. دوست صمیمی شماست که به خاطر آنکه دوباره در کنار شما باشد هر بهایی را بپردازد.
  3. نوستراداموس خدا بیامرز است که می تواند آینده چند ماه یا چند سال شرکت خود را پیش بینی کند!

البته موارد دیگری هم هست. مثلاً در کل آمریکای شمالی و اروپا و استرالیا قحطی تخصص شده و کارفرماها چاره ای ندارند جز استخدام نفرات از خارجه (که آن هم باید چند ماه یا چند سال که معلوم نیست کی است صبر کند) تا بالاخره نیروهای مورد نیاز خود را تأمین نماید. شاید هم کارفرمای محترم!! جیبش به وسیله بادکنک یک “اسمشو نیاز!!” باد شده و می تواند روی پاره ای اصول نه چندان اخلاقی!! پا بگذارد.

پیش از آنکه افرادی بخواهند من را نشانه بگیرند باید عرض کنم که شرایط کاملاً استثنایی همیشه وجود دارد و ممکن است محقق شود. این طور نیست که اگر کارفرما متعلق به یکی از سه دسته فوق نبود، خدای نکرده کلکی در کار است. ولی برای موارد خارج از آن موارد استثنا به قول معروف العاقل یکفی الاشاره (یا چیزی در همین مایه ها. رفیقم می گوید بنویس It’s too good to be true ولی من برای احترام به تریج قبای بعضی از عزیزان این یکی را نمی نویسم!!)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *