کنکور سراسری سال ۱۳۹۵ در پنج گروه مختلف از صبح پنجشنبه ۲۴ تیر آغاز گشت و مجددا همچون سالهای گذشته موجی از استرس و دلنگرانی برای خانوادهها و فرزندانشان به همراه آورد.
کنکور سراسری سال ۱۳۹۵ در پنج گروه مختلف از صبح پنجشنبه ۲۴ تیر آغاز گشت و مجددا همچون سالهای گذشته موجی از استرس و دلنگرانی برای خانوادهها و فرزندانشان به همراه آورد.
به گزارش کنکوری ارشد دکترا به نقل از بولتن نیوز، امسال با میزان صندلیهای خالی در دانشگاهها تمامی افرادی که در کنکور شرکت کردهاند مجاز به انتخاب رشته میشوند اما تنها مجاز شدن برای انتخاب رشته کافی نیست و به تنهایی استرس را کاهش نمیدهد. اکنون رتبه و انتخاب رشته مناسب دغدغهای جدی در این افراد بهوجود آورده است. اما چه دلایلی وجود دارد که باعث میشود خانوادهها به این آزمون و ورود به دانشگاه تا این اندازه اصرار بورزند؟!
یکی از مشکلات اساسی این است که والدین تمام آرمانها و خواستههای خود را در فرزندانشان جستجو میکنند. خود علاقه به رشتهای داشتهاند و امکان مطالعه آن برایشان فراهم نشده است و سعی میکنند تا فرزند خود را به سوی همان هدف راهی کنند. عدم توجه به خواستههای واقعی و اجبار به مطالعه رشتهای که هیچ تطبیقی با علایق واقعی فرزندشان ندارد جز آسیب روحی نتیجهای نخواهد داشت. باید به این باور رسید که فرزندان اگر به سمت علایق خود بروند حتی با وجود سختیهای موجود بازهم برای نیل به مقصود خود تمام تلاششان را انجام میدهند و درصد موفقیتشان بسیار بالا میرود.
مشکل بزرگتر سیستم آموزشی کشور میباشد. سیستمی که دانشآموز را از ابتدا مجبور میکند که دروسی بعضا با حجم اطلاعاتیای کاملا ناکارآمد را مطالعه کند. علاوه بر آن در ذهن دانشآموزان بسیار زودتر از سالهایی که وارد فضای کنکور شوند, این دغدغه از همه سو درونشان ایجاد میشود که تنها با این آزمون موفق میشوند و در صورتی که راهی به دانشگاه پیدا نکنند, آیندهای سیاه و نامعلوم در انتظارشان است. همین امر به والدین نیز منتقل میشود و تبدیل به باوری عمومی میشود که آینده را دستخوش اتفاقات ناخوشایندی قرار میدهد.
اگر سیستم آموزشی در مدارس ایران منطبق بر اصول صحیح آموزش و استعدادیابی استوار بود, هرگز نیاز به ورود همه افراد به دانشگاه جهت خوشبختی وجود نداشت. با اجرای یک سیستم مناسب آموزشی و شناخت تواناییها و میزان هوش و دست گذاشتن بر همان نقاط برتری و علایقی که در هر فرد وجود دارد, هم امکان برنامهریزی شغلی متناسب با استعداد افراد برای ورود به بازارکار در موعد معین وجود دارد, هم از عدم وجود متخصصین با دانش در رشتههای مختلف رنج نخواهیم برد.
نگاهی به مدارس کشوری چون ایالات متحده و آمارهای موجود نشان میدهد که بخش زیادی از افرادی که از مدارس فارغالتحصیل میشوند اصلا به دانشگاه ورود نمیکنند. در واقع درصد افرادی که به دانشگاه میروند نسبت به فارغالتحصیلان دروه دبیرستان بسیار کمتر میباشد که آماری قابل تامل است.
مدرکگرایی موجود در جامعه نیز اشکال فرهنگی بسیار بزرگی است. تا جایی که امروز کار به جایی رسیده است که بسیاری از دختران برای اینکه تنها مدرکی دانشگاهی داشته باشند تا بعدها و در زمان ازدواج جزو امتیازاتشان به حساب بیاید به دانشگاه ورود میکنند. یا بسیاری از پسران تنها برای اینکه مدرکی تحصیلی داشته باشند تا بتوانند شاید به کمک آن کاری اداری برای خود دستوپا کنند,به سمت دانشگاه سرازیر میشوند.
اتفاق ناخوشایند اینجاست که زمانی داشتن مدرک کارشناسی خود منزلتی مهم به حساب میآمد اما اکنون به دلیل اینکه افراد با این مدرک امکان یافتن کار برایشان مقدور نیست ادامه تحصیل میدهند تا شاید با مدارک بالاتر فرصتهای شغلی مناسبی بیابند, تا جاییکه اکنون داوطلبان دکتری بسیار افزایش یافتهاند که با هیچ معیاری چندان جالب به نظر نمیرسد, آنهم وقتی که بدانیم بسیاری از این افراد توانایی بروز و استفاده از این مدارک و در واقع علم لازم را ندارند و تنها به اخذ مدرک اکتفا کردهاند.
اما مهمترین نکته در این شرایط اینجاست که والدین و خانوادهها به این باور برسند که موفقیت یا عدم موفقیت در آزمون ورود به دانشگاه تعیین کننده خوشبختی یا بدبختی فرزندانشان نیست. اگر در راهی که قدم میگذارند با هدفگذاری صحیح و با شناخت کامل از تواناییهای خود باشد, در هر رشتهای و هر شغلی موفق خواهند بود. الزامی به ورود به دانشگاه برای موفقیت نیست,چه بسیار افرادی که تحصیلاتی آکادمیک نداشتهاند اما برای جامعه جهانی و نه فقط خود و اطرافیانشان بسیار مفید واقع گشتهاند. پس بهترین کمک به افرادی که در این آزمون مهم شرکت میکنند این است که آینده را در دانشگاه و مدرک دانشگاهی جستوجو نکنند, بلکه موفقیت را در مفید بودن و موفقیت در هر راهی که در آن قدم میگذارند دنبال کنند.