زمانی تحصیلات عالیه در ایران آرزوی هر شخصی بود، به نحوی که وقتی کسی میگفت که لیسانس در فلان رشته دارد با نگاههای حسرت بار افراد دیگر مواجه میشد. ورود به دانشگاهها هم به دلیل تعداد کم دانشگاه و هم رقابت بسیار فشرده و سخت، بسیار مشکل بود و حتی پشت کنکوریهایی بودند که بابت قبول نشدن راهی مطبهای مشاورههای روانپزشکها میشدند و خانوادههای بسیاری در آرزوی این بودند که فرزندشان وارد جامعه دانشگاهی شود.
امروزه اما، همه مسئولان و دستاندرکاران گرفته تا نمایندگان مجلس، مدیران کل ادارات، فرمانداران، شهرداران، همه و همه تقریبا و حتی بسیاری از افراد بیکار جامعه!! یک پیشوند «آقا یا خانم دکتر» را یدک نام و فامیل خود یدک میکشند! و در همین راستا، به دلیل تعداد بسیار زیاد دانشگاهها و همچنین خصوصی شدن پارهای دانشگاهها، تقریبا هر کسی را دانشجو میبینی و دانشجو بودن نه امتیازی دارد و نه حسرت کسی را بر میانگیزد. دانشجویان نیز راه گرفتن مدرک را در ایران مانند هر چیز دیگری پیدا کردهاند و از آنجا که میدانند چیزی که میخوانند هیچ تاثیری در آینده شغلی و حتی زندگی شخصی آنها ندارد، تنها به پاس کردن درسها و گرفتن مدرک بسنده میکنند.
حتی برای پایان نامهها هم دیگر کسی واهمهای به دل راه نمیدهد، برای هر چیزی در ایران اگر قیمتش را بدهی راهش هست و تنها با پرداخت مبلغی خاص میتوانی پایان نامههای آنچنانی تهیه کنی و این گونه است که با جامعهای روبرو شدیم که همه فوق لیسانس هستند و تحصیلکرده اما باسواد واقعی کم پیدا میشود چرا که “باسواد” با” تحصیلکرده” فرق دارد.
شاید یکی از دلایلی که امروزه، ایرانیها به هر قیمتی به دنبال گرفتن مدرک میروند عدم وجود توانایی خلق راه دیگری برای بهبود زندگی است. یک کودک ایرانی برخلاف همتای اروپایی و آمریکایی اش بیشتر با هدف موفقیت فردی و رسیدن به خوشبختی تلاش میکند در حالی که کودک اروپایی با سیستم متفاوت آموزشی سعی میکند خوشبختی و دانش را گروهی به دست آورد. در آنجا برای وارد شدن به جامعه نیاز به تحصیلات عالیه و دانشگاهی نیست تنها توانایی فرد در زمینه لازم مورد پرسش و آزمون قرار میگیرد.
اگر از کسانی که تجربه تحصیل در ایران و یکی از کشورهای پیشرفته را داشتهاند بپرسید که تفاوت سیستم آموزشی ایران با دیگر کشورها چیست، اکثرا با این پاسخ مواجه میشوی که اصلا قابل مقایسه نیست چرا که دو چیز کاملا متفاوت را نمیشود با هم مقایسه کرد. آنچه در ایران به عنوان آموزش به خورد کودکانمان میدهند دهههاست که در دنیای مدرن منسوخ شده است و نگاه مدرک گرایانه افراد در انجا اصلا دیگر وجود ندارد.
به عنوان مثال قبلا تب گرفتن مدرک لیسانس در ایران بسیار داغ بود و پس از آن فوقلیسانس مد شد و هم اکنون بسیاری بدون هیچ دلیل خاصی به دنبال گرفتن مدرک دکتری هستند درحالی که در اروپا و آمریکا رفتن به دنبال دکتری تنها مختص کسانی است که علاقه به پژوهش و تحقیق دارند و روندی بسیار کسل کننده و پروسهای طولانی دارد و برای همین هم در اکثر کشورها به عنوان یک شغل به آن نگاه میکنند و برای دانشجوی دکتری حقوق تعیین میکنند.
بهتر است هر چه زودتر نگاه این چنینی به تحصیلات دانشگاهی در ایران عوض شود و به جای آن کودکانمان را از همان ابتدا برای زندگی بهتر در جامعه آماده کنیم و برای این هدف باید به آنها بیاموزیم چگونه برای حل مشکلاتشان راه خلاقانه پیدا کنند و چونه در قالب گروه و با استفاده از خرد جمعی به حل مشکلاتشان همت بگمارند. جامعه ما بیشتر از مدرک دانشگاهی و تب مدرکگرایی نیاز به افراد خلاق با توانایی کار در محیطهای گروهی دارد.
جامعهای پویاست که مدارس و دانشگاهایش بتوانند تولید دانش کنند و توانایی بالقوه افراد را پرورش دهند نه آنکه با جهت دادن به فکر افراد تنها آنها را یک بعدی بار بیاورند. باید فرهنگ غلط مدرک گرایی را از فکر خانواده ایرانی بیرون کرد به نحوی که آنها اگر فرزندشان فردی مفید برای جامعه شد اما بدون تحصیلات دانشگاهی به او با افتخار نگاه کنند که تنها با فکر خلاق خود توانسته چارهای برای دردهای جامعه اش پیدا کند.